نویسنده: سید مسعود علوی:
این روزها ناباورانه، هجرت خورشید را به تماشا نشسته ایم و اشکریزان، انشقاق مهر را نظاره میکنیم. یتیمان تاریخ، با آرزوی نوازش های دست علی، نام زیبای مولارا زمزمه میکنند. چاه تنهایی علی هم تنها شد؛ نخل های عاطفه، غریبانه میگریند. هلال رمضان به سرخی گرایید و (قدر)، قدر و منزلت یافت. تمامت ملکوت بر مولای ایمانیان و ملجأ اهل نیاز، آغوش گشود. (عم یتسائلون عن النبأ العظیم)
این روزها ناباورانه، هجرت خورشید را به تماشا نشسته ایم و اشکریزان، انشقاق مهر را نظاره میکنیم. یتیمان تاریخ، با آرزوی
نوازش های دست علی، نام زیبای مولارا زمزمه میکنند.
چاه تنهایی علی هم تنها شد؛
نخل های عاطفه، غریبانه میگریند. هلال رمضان به سرخی گرایید و (قدر)، قدر و منزلت یافت. تمامت ملکوت بر مولای ایمانیان و ملجأ اهل نیاز، آغوش گشود.
(عم یتسائلون عن النبأ العظیم)
چرا امروز خورشید آسمان به عزلت مایل است و کوه کوه، گدازه های اشک میافشاند؟ چرا دریا خموش است و موجی از میانه آن به سوی کرانه ها نمی خیزد؟ چرا پروانه ها شروه یتیمی را غریبانه زمزمه
می کنند؟ چرا مهتاب این چنین بیتاب است و شب، اسیر سکوتی سنگین؟ عطر شب بوهای غم در کوچه های کوفه پیچیده و التهاب از دیدگان خیس و گونه های زرد یتیمان پیداست.
تمامی عرصه های فضیلت از فضائل، عاری شد.
(اقتربت الساعة و انشق القمر)
قیامت نزدیک شد و ماه شکافت.
فریاد محراب برآمد و ارکان هدایت فرو ریخت. سیمای فجر و سپیدی سجاده به سرخی گرایید و خون از چشمه چشم شقایق تراوید. دردا فرق کسی را شکافتند که نماز و روزه و عبادت و قدر و نیایش و قیام و جهاد از او آوازه یافت و ماه صیام، اعتبار.
مولای من، ای مقتدای عاشقان و پناه محرومان! میدانم که درد قلب سلیم تو از درد زخم تارک پاکت فزونتر است. موعظه ات نشنیدند و فرمان تو گردن ننهاده و گرد جیفه دنیا نشستند و مسحور تزویر و زر شدند. جمعی دیده به مسند و امارت داشتند و آز، شریک جهاد و طاعت آنان بود. از این رو عدالت ناب علوی را تاب نیاوردند و رخساره از ماه برتافتند و سیاهی گزیده و ندیم تباهی شدند. سحاب فتنه ها، خورشید یقین را فرا گرفت و غبار تردید، صحاری اندیشه ها پوشاند. قرائت نفوس غیر نفیس از آیین و دین به حیلت بسیار بر رأی راسخین، چیره شد.
با زیاده خواهی های خویش دلت آزردند و با عصیان طغیان، ذوالفقار زیبایت به جنبش آوردند. زهد متنسکین نهروان و تهتک دنیاطلبان و ریزش اسفناک همراهان، جان شریف تو خست و زنجیر جهل غیر خودی ها و ساده اندیشان ناخردمند، دست آسمانی تو بست. با استخوان در نای و خار در دیده، بسیار شکیبا بودی و به درگاه دوست، زبان به شکوه نگشودی. آتش کینه کفتارهای کافر کوفه، خانه ات سوخت و دست شقاوت، شقایق دشت تنهایی ات پژمرد و ساقه نیلوفر بوستان زندگی ات شکست. سال ها سکوت و صبوری ات به شیعه درس استقامت آموخت و مظلومیت عظیم تو تا روز حشر و نشور، دل ها قرین غم نمود.
یا علی بن ابی طالب، یا امیرالمؤمنین، انت الامام و انا المأموم! راز دل بگشا که قلب غریب ما بسان چاه تنهایی تو تنها شد.
ای ولایت کل و کل ولایت! ای امیر حماسه و حریت! ملت معظم ما از تو آموختند علمداری عرصه ایثار و ستیز با سلطه جویان و
سیه کاران و کارزار با دونان دژهای دسیسه و ساکنان کاخ های سیاه ستم را؛ آن گاه که خیبریان را به هزیمت و ذلت افکندی و دروازه دنائت آنان برآوردی و شرنگ شکست را به کامشان ریختی.
ما در روز مقدس (قدس) به عزم و عملت اقتدا میکنیم و همپای علی جویان، بار دیگر فوز فتح خیبر را با سرود هم آوایان و ستم ستیزان دنیا، مترنم میشویم و غریو غم فلسطین و خروش خشم خدایی خویش را به بام گیتی صلامی دهیم. یا علی، ای پناه ستم دیدگان اعصار! هزاران هزار حسرت و حزن از اسارت مسجد اقصی؛ آن مهجر موسی و مولد عیسی و معراج مصطفی (ص).
ای خاک خاطره خیز و خونین و با شکوه قدس! ای حاکی حکایت ابتلای ابراهیم، ای قبله قبیله قرب و قیام، ای مسجد ساجدین و قدمگاه انبیاء، ای قطعه پاک جنان، ای قلب قائمین و آماج آمال اهل جهاد! بزودی به آستانه بوسی تو خواهیم آمد؛ آن گاه که کرشمه سنان و رقص شمشیر و معرکه خون و صفیر تیر و صیحه صهیون دون به هیچ انگاریم و علی آسا دل به دریای ایثار سپاریم و سرود سبز همدلی سراییم.
یا علی مدد!
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/394